ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
---|---|---|---|---|---|---|
« اردیبهشت | ||||||
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
- ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۱ ساعت درج خبر:۲۱:۱۸
- بدون دیدگاه

دشتستان بزرگ: علی پیرمرادی، پیر رسانه های استان بوشهر و کسی که تمام عمر خود را وقف مردمش کرد. چهره ای که همه با متانت و مهربانی میشناختند و در نهایت در ۷۱ سالگی دیار فانی را وداع گفت.
پایگاه خبری تحلیلی دشتستان بزرگ، در این راستا، نگرخواهی را انجام و دیدگاه جمعی از دشتستانی ها را در خصوص شخصیت این عزیز سفرکرده، جویا شد که خالی از لطف نیست.
دشتستان بزرگ- محمدرضا کوهکن:
علی آقا را سالهاست از نزدیک میشناسم. آشناییام با آن زندهیاد از خرید روزنامه از آن دکهی قدیمی سر میدان شهیدچمران شروع شد و این سالها به واسطهی حضورم در اداره فرهنگی شهرداری بیشتر و بیشتر شد تا جایی که چند روز در هفته روزی چند ساعت همنشین و همصحبتمان بود. بدون اغراق باید بگویم علی به معنی واقعی اسوه مقاومت و ایثار بود. مقاومت در برابر وسوسهی مال و ثروت دنیا و ایثارش در بخشش دارایی فراوانی که خدا به او بخشید اما او تمام آن اموال را در راه خیر هزینه کرد واین را در کمتر افرادی سراغ داریم. او انسانی با ایمان و اخلاص بود که تا آخرین لحظات زندگی خود علی رغم گرفتاری های روزمره خود، دغدغه مردم و حل مشکلات آنان را داشت و دست از هیچ تلاش و کوششی بر نمیداشت تا غیرت، تعصب و عشق بیپایانش به برازجان، دشتستان و مردمان این دیار را در کلمه به کلمهی حرفهایش و در دقیقه به دقیقه رفتارش نشان دهد. بی اغراق باید گفت اعمال و رفتار او بهترین شاهد این اخلاص است.
علی آقا شخصیتی مردمی داشت و خیلی فروتن بود. ناراحتم که حالا دیگر او را در خیابان های این شهر و بهخصوص در برنامههای فرهنگی نمی بینم ،جای این مرد عزیز ودوست داشتنی بسیار خالیست.
تعهد به کار، صداقت و راستگوییاش و عشقی که به این دیار و مردمانش داشت، از بزرگترین شاخصه های پیرمرادی بود.
دشتستان بزرگ- ناهید اخلاقی:
علی پیرمرادی را از سالها قبل که دکه ی روزنامه فروشی داشت و من همیشه به دنبال روزنامه ی استقلال بودم میشناختند، اما زمانی که در اداره فرهنگی شهرداری و بعد از آن در اداره روابط عمومی شهرداری مشغول به کار شدم شناخت بیشتر و ارتباط کاری بیشتری با ایشان پیدا کردم، یک انسان کاملا آرام، متین و همیشه لبخند به لب که صبح ها به اتاق کار ما می آمد و چند ساعتی رو در کنار ما میگذراند.
علی پیر مرادی یک انسان واقعی بود، انسانِ نوع دوستی که تمام دارایی خود را در این عرصه در طبق اخلاص گذاشت بدون منت و ادعا.
در دورانی که افروختن چراغی در خانه اش واجب و ضروری بود از افروختنش پرهیز و شمع روشنایی راه دانش همشهری هایش شد. زمانی که خود نیازمند سیراب شدن بود برای رفع عتش هم روستائیانش دست به کار شد تا آنها را سیراب کند. او می توانست به بالاترین جایگاه اقتصادی برسد اما بخاطر شهر و شهروندانش دست رد به سینه مال و منال زد. علی رغم دعوتش برای تحصیل در غرب که ارزوی سخت برای خیلیها بود برای ماندن در برازجان و دشتستان و رسانیدن صدای مردم ماند.
پس علی یک انسان واقعی بود که درد شهروندان او را ارام نمیگذاشت و علی رغم تنگدستی از تلاش در این راه، خستگی را نمیپذریفت و تلاشی گسترده داشت، اما در این راه بسیار مورد بی مهری قرار گرفت ولی هیچگاه لب به سخن نگفت و درد نهفته در سینه اش را با خود برد.
خاطره که فراوان است، اما در همین اواخر، روزی درب اداره ایستاده بود که پدرم صدایشان زد علی بیا تا تو را به منزل برسانم و همراه ما آمد، در مسیر از برادر گمشده اش گفت که به دنبالش بود و دوست داشت پیدایش کند ، میگفت گمان میکنم در اصفهان باشد و دوست دارم به اصفهان برم و دنبالش بگردم که متاسفانه این اتفاق افتاد و برای همیشه همه ی ما را ترک کرد.
دیدگاه ها